ناز مالکان و احتیاج فوتبال
به گزارش شاتر عکاسی، تجربه فوتبال خصوصی در سال 97 اما تجربه ای به مراتب متفاوت تر از فصل های قبل بود. شاید بیشتر پروسه خصوصی سازی، این مالکیت های باشگاه ها بود که در سالی که گذشت پر حرف و حدیث و دردسرساز شد.
فوتبال خصوصی در سال 97 ، مالکیت های جنجالی
سال 97 برای فوتبال ایران با مسجل شدن سقوط دو تیم نفت تهران و سیاه جامگان شروع شد. دو تیم از بخش خصوصی که در کل فصل هفدهم با انواع مسائل اقتصادی دست به گریبان بودند و حالا هم منحل شده اند. منحل شدن این دو تیم بعد از تحمل مسائل اقتصادی فراوان، فوتبال خصوصی را برای اهالی فوتبال مترادف با نابودی قرار می داد.
بعد از تجربه تلخ دو تیم نفت تهران و سیاه جامگان، فصل هجدهم در حالی شروع شد که 5 تیم تراکتورسازی، ماشین سازی، نساجی مازندران و سپیدرود از 16 تیم حاضر در مسابقات به معنای واقعی خصوصی شده بودند و در ادامه پدیده هم به جمع تیم های خصوصی اضافه شد. بحث واگذاری پرسپولیس و استقلال هم مثل لیگ های قبل، پای ثابت همه جلسات فوتبالی و سیاسی بود و هست.
تجربه فوتبال خصوصی در سال 97 اما تجربه ای به مراتب متفاوت تر از فصل های قبل بود. شاید بیشتر از اینکه خود مسئله خصوصی سازی مشکل ساز باشد و پروسه اش برای اهالی فوتبال نامفهوم به نظر برسد، این مالکیت های باشگاه ها بود که در سالی که گذشت پر حرف و حدیث و دردسرساز شد.
بزرگ ترین و جدی ترین بحث ها هم در این رابطه درباره مالکیت مشترک دو باشگاه تراکتورسازی و ماشین سازی مطرح می گردد که هنوز کشمکش ها و جنجال ها بر سر این مالکیت مشترک و ابهام های ناشی از آن پابرجاست. واقعیت اما این است که زنوزی با پول هایی که در تبریز خرج نموده و بازیکنان و مربیانی که برای تیم های تبریزی جذب نموده، حمایت طرفداران تبریزی را جلب نموده است.
تبریزی ها معمولاً در بحث های رسمی تر در پاسخ به نقدهایی که نسبت به مالکیت مشترک ماشین سازی و تراکتورسازی می گردد، مالکیت مشترک دو باشگاه پرسپولیس و استقلال از سوی وزارت ورزش را به میان می کشند و مدعی می شوند که اگر قرار به اعتراض و اصلاح باشد، پیش از زنوزی، وزارت ورزش باید از مالکیت مشترک سرخابی ها انصراف بدهد.
در بحث های خودمانی تر اما تبریزی ها زنوزی را یک شیفته فوتبال می بینند که دارد فوتبال تبریز را نجات می دهد و به تعبیر آن ها لزومی ندارد به خاطر چارچوب های قانونی چوب لای چرخ او گذاشت! واقعیت اما این است که همین بحث های جنجالی درباره مالکیت زنوزی یکی از نشانه های شکست دوباره فوتبال خصوصی در سالی است که گذشت.
بعد از مالکیت جنجالی دو تیم تبریزی، مالکیت علی کریمی در سپیدرود رشت، به یکی از پرتنش ترین واگذاری های سال تبدیل شد. انتقال باشگاه از تن زاده، مالک قبلی باشگاه به علی کریمی، بعد از یک پروسه طولانی انجام شد و در نهایت کریمی که فصل گذشته سپیدرود را در لیگ نگه داشته بود، هم مالک باشگاه شد و هم سرمربی. گذر زمان اما نشان داد که علی کریمی نمی توانست از پس همه این مسوولیت ها به طور همزمان برآید.
ادامه نتایج ضعیف تیم و شدت دریافت انتقادها به شرایط سپیدرود در نهایت علی کریمی را در اوج مسائل تیم و در شرایطی که تقریباً سقوط سپیدرود مسجل شده بود، به این نتیجه رساند که مالکیت را واگذار کند و از راهنمایی تیم هم استعفا دهد و یک پروژه شکست خورده دیگر در فوتبال خصوصی به جای بگذارد که شاید حتی به نابودی سپیدرود هم بیانجامد.
نساجی مازندران اما یکی دیگر از نمونه های فوتبال خصوصی است که گرچه سال ها در لیگ یک هم تیم داری در بخش خصوصی را تجربه نموده بود اما ورود این تیم به لیگ برتر، نساجی و مالکانش را وارد چالش های زیادی کرد. از کودتا و استعفای دسته جمعی مدیران باشگاه برای بیرون کردن محمد صنیعی فر، تا تصمیم آماتورانه او برای کناره گیری، پیش از بازی نساجی مقابل استقلال.
در حالی که شواهد نشان می دهد تا به اینحای فصل، رضا حدادیان، مالک 40 درصدی نساجی بیشترین هزینه را نموده و حالا نوبت صنیعی فر است که دست به جیب گردد. مالک بدعهد نساجی اما یکبار دیگر پای مسوولان استانی را وسط کشیده و انتظار دارد هزینه ها را دیگران بکنند و تنها ژست مالکیتی در وطنی و عکس های یادگاری سهم صنیعی فر از هزینه ها باشد. اینبار اما ظاهرا ناز صنیعی فر خریداری ندارد و کسی اصراری برای ماندن او ندارد و معلوم نیست چه سرنوشتی انتظار نساجی را خواهد کشید.
استقلال خوزستان دیگر تیم خصوصی لیگ است که خیلی وقت است به ردیف تیم های نابود شده پیوسته است. حتی اگر 6 امتیاز هم از استقلال خوزستان کسر نمی شد، باز هم باید استقلال خوزستان را در میان تیم های سقوط نموده می دانستیم. استقلال خوزستان در شرایطی سراشیبی سقوط و انحلال را می پیماید که نه تکلیف مدیریت و مالکیتش آن طور که باید و شاید معین است و نه بازیکنان و مربیان امیدی به ادامه کار دارند. در شرایطی که این تیم فصل های گذشته هم با مسائل اقتصادی و مدیریتی فراوانی روبرو بود و بارها بابت نابودی این تیم خوزستانی به مدیران هشدار داده شده بود اما اینقدر بی توجهی ها ادامه پیدا کرد که حالا استقلال خوزستان را هم باید در کنار تیم هایی چون نفت تهران و سیاه جامگان قرار دهیم.
پدیده اما تیمی بود که در میانه های لیگ بعد از مسائل فراوان مالکیتی و اقتصادی اش به بخش خصوصی واگذار شد. البته که پیش از آن هم به ظاهر متعلق به شرکت پدیده بود و از بخش خصوصی اما مشکل اصلی این بود که مدیریت شرکت پدیده مادر علی رغم بهره بردن از جنبه تبلیغاتی این تیم داری اما هیچ هزینه ای برای تیم انجام نمی داد و هیأت فوتبال هم رفته رفته خود را از تأمین تمام هزینه های تیم ناتوان می دید. پدیده اما توانست علی رغم همه این مسائل از نظر فنی خود را در شرایط مطلوب نگه دارد و در میان مدعیان قهرمانی بماند. حالا هم انتقال این تیم به بخش خصوصی و تغییر نامش به پدیده شهر خودرو، ظاهراً با مسئله ای جدی روبرو نبوده است اما باید دید آیا این مالک خصوصی در ادامه هم می تواند این تجربه خوب را ادامه دهد یا نه.
همه این تجربه ها نشان می دهد که بخش خصوصی گرچه نسبت به سال های گذشته رشد قابل توجهی داشته اما در واقع هنوز نتوانسته جای خود را به خوبی در فوتبال ایران باز کند. حالا چه بسا فوتبال را باید در دوران گذار از فوتبال دولتی به سمت فوتبال خصوصی بدانیم که در این گذار، دو بخش خصوصی و صنعتی و شکاف عمیق بین آن ها جنجال ها و دردسرهای خاص خود را دارد.
2- 1
منبع: ایران ورزشی