تنوع اجناس، توهم احتیاج و تعطیلی هزاران کسب و کار
به گزارش شاتر عکاسی، گروه خبرنگاران زندگی - حالا خیلی وقت است که قدم به قدم که در خیابان راه بروی، با انواع و اقسامی از فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای که پسوند مارکت را در پی خودشان می کشند روبرو می شوی. فروشگاه هایی که در نگاه اول، لذت خرید برای مردم را بیشتر می نمایند اما در دل این ماجرا، اتفاق هایی وجود دارد که می تواند نگاه مان به حضور این مال ها و مارکت ها در چند قدمی خانه مان را تلخ کند. فروشگاه هایی که در اواسط قرن نهم میلادی در آمریکا و سایر کشورهای پیشرفته به وجود آمدند و حالا ازراه اندازی اولین هایشان در ایران بیشتر از 70 سال می گذرد. فروشگاه هایی که در سکوت و بی خبری و آهسته و پیوسته ما را با پدیده رکورد اقتصاد و کسب و کارهای خرد رو به رو کردند!
سودای خرید یک باره
هربار که به سوپر مارکت محله می روم، انگار دویست هزار تومانی به فروشنده بدهکارم. این تجربه کارمندی است که معتقد است دیگر نمی تواند سری به سوپرمارکت محله بزند و قیمت خریدهای بسیار ناچیزش، زیر دویست هزار تومان گردد: انگار یک بار خرید برای چند روز از هایپر مارکت، بهتر است تا اینکه هر روز برای هر خرید ناچیز دویست هزار تومان هزینه کنی. او حالا خیلی وقت است که همه خریدهای بزرگ و کوچکش را به خریدی یک باره از هایپرمارکت محله موکول می نماید و از بابت تخفیف هایی که در انتخاب برگه خریدش می بیند هم شاد است. حق هم دارد؛ این فروشگاه برگ است و به او امکان یک خرید کامل و به صرفه با کالاهای متنوع را می دهد. تخفیف هم که همیشگی و پا برجاست. یک مشتری دیگر چه می خواهد؟
این تخفیف وسوسه انگیز
یک حساب سرانگشتی از هزینه های فروشگاه های بزرگ نشان می دهد که تخفیفاتی 5 تا 50 درصدی، اصلا برایشان به صرفه نیست. این را فروشنده های محلی می گویند که معتقدند مگر یک صاحب سرمایه، چقدر می تواند کالایی که خریده است را مقرون به صرفه بفروشد که ضرر نکند؟ راست هم می گوید؛ اجاره های کلان، هزینه و حقوق پرسنل، برق مصرفی مغازه و سایر هزینه های ییک چنین فروشگاهی، چطور می تواند تخفیف پنجاه درصدی کالا را توجیه کند؟
اما واقعیت کجا پنهان شده است؟ اینکه درآمدها کم و به همان مقدار هم قیمت کالاهای ضروری مردم سر به فلک کشیده است؛ در این میان، تنها راهکاری که می تواند مردم را دوباره به طبقه های رنگین کالاها بکشاند چه چیزی است؟ بدون شک تخفیفاتی که بتواند وسوسه شان کند و این باور را در آن ها به وجود بیاورد که می توانند خریدی با سود کلان داشته باشند؛ باوری که فروشگاه های بزرگ آن را به خریدارانشان تزریق و به این شکل راه آن ها را از مغازه ها محلی کج می نمایند. اما واقعا این تخفیفات چقدر واقعی است؟
تخفیف یا دلخوشی پوشالی ؟
خریداران قدیمی این فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای از بعضی تجربه هایی می گویند که نشان می دهد خیلی هم تخفیفی در کار نیست: بله، درست است؛ قیمت روغن در این فروشگاه ها نسبت به سوپر مارکت کمتر است اما ما چندباری دقت کردیم و دیدیم که بطری های روغن های هایپرمارکت، کمتر از روغن های سوپرمارکتی پر شده است؛ یعنی آن قیمت تخفیف را روی کالایی که به مشتری ارائه می نماید، کم می گذارد. در واقع او معتقد است که تخفیفی در کار نیست بلکه هرچه هست، کالایی است که نسبت کمتر و کوچکتری به دیگر کالاها دارد و خب به همان مقدار هم قیمت کمتری دارد: اصلا معتقدم که بعضی از این کالاها، صرفا برای این فروشگاه ها فراوری می گردد و در دیگر مغازه ها وجود خارجی ندارد. گاهی هم این تخفیفات با مبلغ دویست یا سیصد و یا نهایتا پانصد تومان اعمال می گردد. در واقع اسمش تخفیف است ولی تاثیر چندانی بر قیمت نهایی خرید ندارد.
به نظر می رسد که این فرهنگ و این رویه خرید باعث حذف و اختلال در کسب و کارهای کوچک گردد، این فروشگاه ها یک مقرون به صرفه فروشی صادقانه و خیرخواهانه برای مردم نیست. این بدیهی ترین موضوعی است که در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ دیده می گردد. هرچیزی قیمت مشخصی دارد؛ آن وقت است که اگر به نسبت قابل توجهی مقرون به صرفه ارائه گردد، باید شک کرد که پشت این مقرون به صرفه فروشی، چه هدف دیگر پنهان شده است؟
از سکه افتادن فروشگاه های کوچک محلی
یک بار خراسان و بجنورد و یک بار هم رشت و انزلی. هر بار نام یک شهر بر سر زبان ها می افتد که بر اثر رکود و مسائل مالی، فروشگاه های کوچکش تعطیل شده اند و فروشگاه های زنجیره ای اش روز به روز فربه تر می شوند. مغازه هایی کوچک و محلی که دیگر توان رقابت با تبلیغات و تخفیف های گسترده فروشگاه بزرگ دیوار به دیوارش را ندارد.
ماجرا این است که احتیاج به خرید و مصرف در تهران تمامی ندارد؛ اما در بسیاری از شهرهای کشور، این حجم از احتیاج و مصرف، حد مشخصی دارد که می تواند در صورت به سقف رسیدن آن، مغازه های بیکار مانده را از کسب و کار بیندازد و شاغلان را بیکار کند. این را قریب به اتفاق روسای اتحادیه خواربار فروشان همین شهرهای مطرح شده می گویند؛ شهرهایی که به ازای فعال شدن هر فروشگاه زنجیره ای بیش از 20 فروشگاه کوچک محلی بی رونق شده دارند.
این وزنه به سمت ضرر سنگینی می نماید
هر شهر و هر محله ای به فروشگاه های بزرگی که تنوع بیبشتری داشته باشد و قدرت انتخاب مردم را بالا ببرد احتیاج دارد؛ اما بدون شک می گردد این روال سیری معقول تر داشته باشد، نه اینکه در هر خیابان، هر طرف را که سر بچرخانی، نشانی از این هایپرمارکت ها با انواع و اقسام اسامی نو ببینی.
در این فروشگاه ها می توان جنس را از نزدیک دید، لمسش کرد، قیمتش را دیگر اجناس مقایسه کرد و همین باعث می گردد مردم به برای خرید مایحتاج زندگی شان به آن ها مراجعه نمایند، اما علاوه بر این مزایا که برکسی پوشیده نیست، چه معایبی به همراه دارد؟ به نظر می رسد که گاهی معایبش در ابعاد کلان، بر یک خرید شیرین و به ظاهر مقرون به صرفه غلبه می نماید. مثلا اینکه حتی سود حاصل از این فروشگاه های بزرگ، منافعی برای محلی ها و آبادی استان ندارد؛ چرا که بر اساس مستندات و آنالیز های اجرا شده، درآمدهای حاصل از فروش کالا در در این فروشگاه ها به بانک هایی در مرکز واریز می گردد که مرکز اصلی صاحبان سرمایه این فروشگاه ها هستند. حتی برای جذب مخاطب بیشتر، در این فروشگاه ها از کالاهایی استفاده می گردد که در خارج از استان تهیه و تامین شده و توجهی به فراوریات داخلی استان ها نیست. یعنی این فروشگاه ها در حالی در استانی فعالیت می نمایند و از امکانات و زیرساخت آن استان استفاده می نمایند که مالیات و سود خود را در تهران پرداخت می نمایند و هیچ سودی به استان محل فعالیت شان تعلق نمی گیرد. برای همین است که رشد فراوری و اشتغال در استان، راکد می ماند.
وقتی زورمان نمی رسد
آقای مروت، یکی از کسبه های جوان و اما خوش نام در محله ای قدیمی در سمنان است؛ محله ای که به یمن ساخت و سازهای نو و پا گرفتن فروشگاه های مختلف، از بافت قدیمی خودش خارج شده است و انگار دیگر جایی برای کاسب های محلی ندارد: از وقتی این فروشگاه بزرگ به محله آمده است، مشتری هایم حداقل یک سوم شده است. بخش زیادی از کالاهای من در انبار فاسد می شوند و تاریخ مصرف شان می گذرد. او می گوید تا پیش از این اینطور نبود؛ آنقدر که حتی باید روزانه جنس می آوردم که مبادا سفارش مردم جا بماند. حالا سودی که از مغازه کوچکش به دست می آورد شاید به زور به اجاره بها برسد؛ تامین زندگی که جای خود دارد: شاید اگر بروم سراغ شغلی دیگر و جایی دیگر، بتوانم ضرری که این مدت بر من تحمیل شده را جبران کنم.
توهم مصرف و احتیاج کاذب
اقتصاد خانواده، یکی دیگر از جنبه هایی است که در اثر فراوانی و تعدد این فروشگاه های زنجیره ای، آسیب می بیند. مالی که در اثر مصرف گرایی و ایجاد احتیاج کاذب در وجود افراد، با چالش رو به رو می گردد. در واقع بیشتر خرید مردم در فروشگاه های زنجیره ای، هیجانی است و صرفا جذب کالایی رنگی شده اند، بدون اینکه هیچ احتیاجی به آن داشته باشند. حالا این ضرر را در برابر سود و منفعت سوپرمارکت های محلی قرار بدهید. واقعیت این است که اگر مغازه های کوچک و قدیمی تعطیل شوند، زندگی عادی بعضی از مردم در محله های قدیمی هم دچار اختلال می گردد. این موضوعی است که بیشتر فعالان مالی بر آن تاکید دارند: مثلا اینکه در بعضی از محله ها، مردم احتیاج روزانه شان را به صورت نسیه خرید می نمایند اما اگر مغازه های محله به تعطیلی بکشد و همه منطقه را فروشگاه ها بزرگ در بربگیرد، دیگر این امکان برایشان میسر نیست و اقتصاد خانواده شان دچار ضرر می گردد. در واقع ایجاد تعادل بین حضور مارکت ها و سوپرهای کوچک و محلی می تواند هم از احتیاجهای کاذب خانواده ها کم کند و هم هوای خانواده هایی که بدون نسیه خریدن، زندگی برایشان سخت است را داشته باشد.
خرید هیجانی در مقابل احتیاج ضروری
آقای فنایی، یکی دیگر از کاسبان کرج است که معتقد است توان رقابت با فروشگاه های اطرافش را در مغازه کوچکش ندارد: البته که در همین مغازه هم تنوع کالاهای مان بسیار بالا است و تقریبا مشتری دست خالی از مغازه بیرون نمی رود اما زرق و برق این فروشگاه ها کجا و مغازه های ما کجا؟ او معتقد است که بسیاری از مردم قصد خرید ندارند و صرفا به بهانه سرگرمی و گشت و گذار به این فروشگاه سر می زنند اما همین گشت و گذار باعث می گردد که خرید حتی غیرضروری خانه شان را هم انجام بدهند و دیگر احتیاجی برای مراجعه به ما ندارند.
رعایت قانون 10 کیلومتر دور از شهر به صفر درصد رسیده است!
اصلا یک شهر چقدر به رشد قارچ گونه این فروشگاه های زنجیره ای احتیاج دارد؟ فروشگاه هایی که وجود تعداد محدود آن ها برای احتیاج مردم کافی است اما باقی اش چیزی جز ضرر برای استان ندارد. شاید برای همین است که به تازگی و در خراسان شمالی، قرار شده است که مجوز فعالیت فروشگاه های زنجیره ای با مدیران دستگاه های مسئول و متولی در این استان صادر گردد. نظارتی که اگر همه گیر و با جزئیات بیشتری اعمال گردد، کمی از مقدار خسارت های این فروشگاه ها بزرگ بکاهد. مثلا اینکه طبق تعریف استاندارد این فروشگاه ها، بسیاری از مکان هایی که آن ها در آنجا ساخته شده اند، مناسب این کار نیستند بلکه باید حداقل 10 کیلومتر از شهر فاصله داشته باشند. اما ما چقدر این قانون را عملی نموده ایم؟ تقریبا زیر صفر درصد!
چالشی به نام جانمایی
شاید اگر جانمایی این فروشگاه ها نسبت به منطقه ها شهری درست انجام گردد، نظارتی دقیق بر قیمت و از آن مهمتر، در مقدار کالاهای آن صورت بگیرد، کمی بتوان بین این کسب و کارهای خرد و کلان تعادل ایجاد کرد: مثلا اینکه در یک محله، چهار یا پنج برند متفاوت از این هایپرمارکت ها به طور همزمان اجازه فعالیت نداشته باشند.برای هر محله در برترین حالت ممکن یکی از این هایپرمارکت های بزرگ کافی است. اگر فاصله صنفی درستی برای این فروشگاه ها در نظر گرفته گردد، هم احتیاج مردم برطرف می گردد ، حق انتخاب دارند و به این ترتیب از حجم آسیب رسانی شان به کسب و کارهای خرد کاسته می گردد.
منبع: ایرنا زندگی